۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه
کوچه باران
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
شکار میمون در آفریقا
۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه
با تو بودن
۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه
ماسک آنفولانزای خوکی
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
چند نصیحت
۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه
سه صافي
دستور العمل
در نزدیكی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشته و استراحت كنید ·
ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد ·
جایی كه میتوانید بنشینید چرا میایستید؟
كار امروز را به فردا موكول كنید و كار فردا را به پس فردا ·
اگر حس كار كردن به شما دست داد كمی صبر كنید تا این حس از شما بگذرد ·
از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع كردن سفره به شما تحمیل نشود ·
برای كار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید ·
در میهمانیها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید ·
به خواب نگویید كار دارم به كار بگویید خواب دارم
عیسی یهودا
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
کوروش کبـيـر
آرمانها و ايده آل هاي او بسيار بالا بود؛ و به هيچ کس اجازه و حق قانونگذاري نمي داد مگر اينکه آن کس از لحاظ توانمندي از آنچه که دارد بالاتر باشد. از لحاظ يک رئيـس و مدير و مجري، فراست و بـيـنش زيادي داشت، و خودش را يک شخص باهوش و معـقول نشان داده بود و در نـتـيجه ميتوانست راحتر از جهانگشايان گذشته قانون بگذارد.
انسانـيـت او مساوي بود با آزادي با افتخار، که همين باعـث مي شد که او مردم را در يک سطح نگاه کند، که همين شخصيـت او باعـث شد که بقيه شاهان هم به او نگاه کرده و دنـباله رو او شوند.
تاريخ حتي از اين هم فراتر رفتـه و به او لقب هايي مانند نابغـه، سياستمدار، مدير و رهبر تمام مردها، و اولين مُبلغ و متخصص در فن لشکر کشي و تدابـيـر جنگي داده است. کوروش براستي و حقيـقـتاً که لياقت دريافت کلمه " کبـيـر " را دارد.
کوروش کبـير بعـد از پـيروزي بر آستـياگ، آخرين پادشاه ماد، در 550 قبل از ميلاد به قدرت رسيد. بعـد از چندين پـيروزي بر پادشاه ليدي ( ترکيه کنوني )، کروسيوس، در 546 قبل از ميلاد، و بعـد از موفـقـيت يک رشته عـمليات جنگي بر عـليه بابل در 539 قبل از ميلاد، کوروش بـنـياد يک امپراطوري عـظيم را گذاشت؛ که از درياي مديـترانه در غـرب شروع و تا شرق ايران، و از شمال از درياي سياه تا به کشورهاي عـربي بود.
کوروش در سال 530 قبل از ميلاد در جنگي که در شمال شرقي امپراطوري اش داشت، کشته شد. گزنـفون در نوشته هاي خود گفته : " او توانايي توسعـه دادن از ترس از خود را در قسمتي از دنـيا داشت، که همه را متحـير بکند، و هيچ کسي کاري که به زيان و ضرر او باشد انجام نمي دهد. تمام خواسته هاي مردم را که انگار به او الهام شده بود انجام مي داد و هر کسي آرزو داشت که در امپراطوري او زندگي کند ".
افسانه تولد و بزرگ شدن کوروش کبـيـر
هرودوت، تاريخ نگار قرن چهارم قبل از ميلاد، بهترين کس است که افسانه تولد کوروش را از بـقـيـه افسانه هاي ديگر توصيف کرده است. از نظر او آستياگ، پدربزرگ مادري او بود؛ که شبي در خواب مي بـيـند که دخترش ماندانا، بمقـدار خيلي زيادي آب توليد مي کند که تمام شهر و امپراطوري آن را فرا مي گيرد. موقعـي که مرد مقدس ( مغ - روحاني زرتشتي ) از خواب او مطلع مي شود، به او از پـيامد آن اخطار مي کند.
بـنابراين، آستياگ، پدر ماندانا، دخترش را به يک پارسي به نام کمبودجيه که يک اصيل زاده پارسي بود داد و گفت که او از يک ماد خيلي کمتر است و نمي تواند خطري داشته باشد. کمتر از يک سال از ازدواج ماندانا با کمبودجيـه نگذشته بود که آستياگ، دوباره خوابي مي بـيـند، که يک درخت مو از شکم دخترش ماندانا مي رويد که تمام آسيا را فرا گرفته است. مجوسان سريعـاً يک فال بد را پـيش بـيـني ميکنـند و به او مي گويـند که از ماندانا پسري زاده خواهد شد که تخت تو را بزور خواهد گرفت. پادشاه دنـبال دخترش فرستاده و او را تا موقعـي که پسرش را بدنـيا نياورده است تحت نظر شديد امنـيتي مي گيرد. بعـد از بدنيا آمدن بچه، چند نفر از اطرافيان شاه به يک نجيـب زاده ماد به نام " هارپاگوس " گفـتـند که شاه گفته بايد اين بچه تازه بدنيا آمده را برده و از بـيـن ببري و نگران چـيزي نباش. اما هارپاگوس تصميم گرفت که خودش بچه را از بـين نبرد.
بجاي آن، او يک چوپان سلطـنـتي را صدا کرده و به او گفت که فرمان پادشاه است و بايد اين بچه را از بـيـن ببرد و نگذارد که زنده بماند و اگر اين کار را نکند به کيفر و مجازات خواهد رسيد. اما همسر چوپان که باردار بود در نبود او يک پسر زائيد که مرده بود و وقـتي که چوپان به خانه آمد و زنش بچه را ديد او را راضي کرد که بچه را خودشان نگه داشته و بزرگ کنند. بجاي آن جنازه مرده بچه خودشان را به هارپاگوس نشان دهند و بگويـند که او همان بچه است.
کوروش بزودي يک پسر جوان برجسته و کارآمد شد و هميشه دوستانش را از قدرت رهبري که داشت تحت الشعـاع قرار مي داد. يک روز موقع بازي با ديگر بچه ها، او را به عـنوان پادشاه انـتخاب کردند. او بـيدرنگ و سريع اين نـقش را قـبول کرد، و پسر يک از بزرگان ماد را که نميخواست از او دستور بگيرد مجازات کرد. پدر بچه مجازات شده به آستـياگ شکايت کرد و همه چـيـز را برعکس و وارانه جلوه داد که بتواند کوروش را تـنـبـيه بکند. موقعـي که آستـياگ از او پرسيد که چرا اين گونه وحشـيانه رفتار کرده است، کوروش به دفاع از خود پرداخته و گفت که او نـقـش يک پادشاه را بازي مي کرد و بايد کسي را که دستور او را عـمل نکرده است، تـنـبـيه کند. آستياگ سريعـا متوجه شد که اين سخنان يک بچه چوپان نـيـست و متوجه شد که او نوه خود و فرزند ماندانا دخترش است. بعـدا آن داستان بوسيله چوپان، اگر چه به بـيـميلي و اکراه اما تاًيـيـد شد. به همين خاطر آسـتـياگ، هارپاگوس را بخاطر آنکه فرمانـش را انجام نداده بود تـنـبـيه کرد و بدن پسرش را غـذاي سلطـنـتي درست کرد. بنا بر نظر مجوسيان پادشاه به کوروش اجازه داد که به پارس پـيـش والدين واقـعي خود برگردد.
هارپاگوس با خود عـهد کرد که انـتـقام مرگ پسرش را با تـشويـق کردن کوروش، با به تصرف درآوردن تخت پدر بزرگش بگيرد. هرودوت تشريح مي کند که هارپاگوس نـقـشه خود را بر روي يک کاغـذ کشيـد و در شکم يک خرگوش صحرايي تازه شکار شده گذاشت. سپس شکم خرگوش صحرايي را دوخته و آن را به يکي از نديمان خاص خود داد، و او را بصورت يک شکارچي راهي پارس شد و آن خرگوش را به کوروش داده و گفت که بايد شکمش را باز کند. او بعـد از خواندن نامه هارپاگوس، بفکر گرفتن قدرت از آستياگ شد. موقـعي که نـقـشه او به مراحل حساس خود رسيد، قبايل پارسي را تـشويـق کرد که طـرفدار او باشـند تا بـتوانند که يوغ بندگي آستياگ و ماد را از گردن خود به در افکنند. کوروش موفـق شد که پدربزرگ خود، آستياگ را سرنگون کند و فرمانرواي ماد و پارس شود.
چگونگي تولد کوروش که بوسيله هردودت به زيـبايي و جذابـيت کامل گفـته شده و به واقعـيت برطبق شواهد بسيار نزديک است، هنوز منـبع قابل اطميـناني براي خيلي ها است.
شرح تاريخي
پايـه گذار رژيم سلطـنـتي هخامنـشي شخصي بود به نام " هخامنش "، پرنس قـبايل پاسارگاد که پايـتخـتـش هم به نام او اسم گرفت، که ويرانه هاي آن هنوز هم وجود دارد و نشانگر دوره کوروش بزرگ است. هيچ کس بطـور کامل نمي تواند بگويد که هخامنشيان بعـد از کدام سلسله اسم گرفته شد. اما اين حقـيـقـت که حافظه او که بايد احترام زيادي به آن گذاشت، قبايل پارسي را بصورت يک ملت درآورد قـبل از آنکه در گذر تاريخ از بـيـن بروند. پسر او " تيـس پس " از موقـعـيـت بي دفاعي ايلام استفاده کرده و آنجا را تصرف کرد و " آشور بانـيال " را از تخت بزير کشيد. و لقب پادشاه، پادشاه انشان، را بر روي خود گذاشت. بمجرد مرگ او يکي از پسرانش در " انشان " موفـق شد و بـقـيه در پارس.
مطابق با گفته هرودوت، آخرين، آخرين فرمانرواي ماد، آستياک ( سلطنت از سال 585 - 550 قبل از ميلاد ) در تاريخ 549 قبل از ميلاد از کوروش شکست خورد و اکباتان پايتخت او در سال 550 قبل از ميلاد فتح شد.
تاريخه " نابونيداس " داستاني را تعـريف مي کند که بدين شرح است :
سپاهي که او براي جنگـيدن با کوروش جمع کرده بود به تاخت بسوي او مي رفـتـند. براي آستـياگ رفـتن بسوي کوروش براي جنگ با سپاهش مانند اين بود که، چونکه سپاه آستياگ از او متـنـفر بودند و مي خواستـند که طغـيان کنند، سپاه خود را براي اوببرد. کوروش شهر اکباتان را با تمام طلا و نقره و تمام چيزهايش گرفت.
بدين گونه کوروش فرمانرواي ماد و پارس شد. ما هـنوز هم مطمـعـاً نـيستـيم که کوروش کي بر تخت سلطـنت پارس نـشست. ممکن است بعـد از فـتح اکباتان از او خواسته شده باشد که بر تخت سلطـنت پارس هم تکيه کند.
چند سال بعـد، کروسيـوس، پادشاه ليدي ( ترکيه کنوني ) ( که بسيار ثروتمند بود ) تصـميم گرفت که از موقعـيت پـيش آمده در ايران استفاده کرده و با عـوض شدن رژيم در ايران به آنجا حمله کرده و سرزميـنهايي را گرفته و قلمرو خودش کند. او از رود " هاليس " که در گذشته مرز بـيـن کشور ليدي و ماد بود گذشت و وارد ايران شد. کوروش بعـد از پي بردن به اين موضوع شتابان بسوي باختر(غرب) رفـته و بعـد از مواجه شدن با نـيروي کروسيوس آنها را بزور بـيرون رانده و آنها به " سارديس " پايتخت ليدي مراجعـت کردند. کروسيوس بقدري شتابزده عـقب نـشيني کرد که فکر نميکرد سپاه ايران را پشت سر دارد، و فکر مي کرد که شهرهاي کوچک مي تواند جلوي او را بگيرد. او احمقانه فکر مي کرد که زمستان نزديک است و کوروش که خيلي از شهر و خانه اش دور است، نمي تواند که او را تعـقيب کند. اما کوروش او را تعـقـيب کرد و در جنگي تاريخي در 546 قبل از ميلاد در دشتهاي باز " هرموس " سپاه ليدي را شکست داد. نيرنگي که کوروش به سپاه ليدي زد اين بود که مقـداري شتر در قلب سپاه خود جاي داد و از آنجايي که اسب از بوي شتر نفرت و هراس زيادي دارد، عملاً سوارنظام نـتوانست کاري از پـيش ببرد و کوروش فاتح اين نبرد شد.
بعـد از آن شکست، کروسيوس به پايتخت " تسخير ناپذيرش" سارديس مراجعـت کرد و منـتـظر متحديـنش شد که هر چه زودتر به کمک او بروند. در اينجا هرودوت نحوه دستگيري او را توضيح مي دهد.
"بعـد از گذشت 14 روز از محاصره، کوروش گفت به اولين کسي که وارد ليدي شود جايزه هنگفتي را مي دهد. روزي يک سرباز مرديان (که در بعـضي تواريخ از او به اسم رستم نام برده شده است، رجوع شود به " سرزمين جاويد "، جلد اول، ترجمه ذبـيح الله منصوري) ديد که چگونه يک نفر سرباز مستـقر در پادگان شهر براي آوردن کلاه خود که به پائـين افتاده بود، از صخره که دور از دسترس نگهبانان ديگر بود پائـين آمد و کلاه خود را برداشت و دوباره مراجعـت کرد. او آن راه را نشان کرد و با چند نفر از دوستانش آن پادگاه را غـافلگير کرده و دروازه شهر را بر روي سپاه ايران گشود ".
کراسيوس بصورت يک زنداني به پارس منـتـقـل شد، اما متعـاقـباً بصورت يک اصيل زاده در بارگاه خودش زندگي مي کرد. براي کوروش که زندگي آستـياگ را به او بخشيده بود، از بـيـن بردن کراسيوس محال بنظر مي رسيد. کراسيوس و بقيه خاندان او جزو اولين خارجياني، مخصوصا يونانيان، بودند که در خدمت خانواده سلطـنـتي درآمدند، و اين براي ايرانيان بسيار خوب و کاربرد عملي و فرهنگي داشت.
کوروش، هارپاگوس که يکي از افسران ارشدش بود را براي محکم کردن موقعـيت کشور پارس گذاشت، و بصورت کوتاهي بعـد از آن "ليسيا"، "کاريا" و حتي شهرهاي يوناني آسياي صغـير هم جزو امپراطوري کوروش درآمدند. در حقـيـقـت اولين برخورد ايرانيان با يونانيان که منجر به مقاومت کمي شد، از آنجا شروع شد که تجار يوناني مي خواستـند که تجارت خود را بسط دهند. قبل از اين بـيـشترين مبادله کالا در داخل امپراطوري و مناطـقي بود که به تازگي جزو قـلمرو امپراطـوري درآمده بود.
در همين موقع بود که کوروش در پاسارگاد( که در زبان ايراني به معـني زيست گاه است ) پايـتختي که فراخور خودش و امپراطوري باشد، بنا کرد.
در سال 540 قبل از ميلاد کوروش متوجه بابل شد. نبوکد که با حيله و نيرنگ بر تخت سلطـنت بابل نشسته بود، موفـق نشد که از بابل نگهداري کند، و نـتوانست که هيچگونه همبستگي داخلي و خارجي براي بابل درست کند و بابل را به همان صورت به پسرش " بل شازار " داد. بـيشتر از تمام اينها که مردم بابل را از دست نبوکد ناراضي کرده بود و آنها را تحريک مي کرد، دين مسخره و زوري نبوکد بود که مردم نمي توانستـند قبول کنند و کوروش هم از همين اختلاف و تـفرقه ميان حکومت و مردم استـفاده کرد. در حقـيـقـت پرنس " بل شازار " از فريب خوردگي مردم استفاده مي کرد؛ هرودوت و گزنفون شهامت و جرات او را در فن لشگر کشي شرح مي دهند : "در موقعي که بل شازار در حال جشن خيلي بزرگي بود، ايرانيان مسير رودخانه فرات را که از وسط بابل مي گذشت عـوض کردند. و يک شب که مردم بابل در حال شادي کردن ديني بودند، سپاه ايران از مسير رودخانه وارد شهر شدند ". گزنفون مي نويـسد که " ساکنـين آن منطقه مرکزي، خيلي بعـد از اينکه بخش بـيروني شهر گرفته شد، متوجه تغـيـير نشدند و همينطـور به عـياشي کردن ادامه دادند تا اينکه تمام شهر بطـور کامل تصرف شد ".
بهر جهت ما هيـچگونه دليلي را نمي توانـيم بـياوريم که اين داستان را رد کند. ولي حقـيـقـت امر اين است که نـيروي دفاعـي بابل بخاطر شورشي که در داخل شده بود ضـعـيف بود و نمي توانست هنچگونه دفاعي بکند.
بابل بدون کوچکترين مقاومتي تسليم کوروش شد، بدون آنکه حتي کسي به فکر جنگيدن باشد؛ و اين يکي از نادرترين جنگهاي تاريخ است که بايد گفت که گرفـتـن بابل بصـورت غـافـلگيرانه بود. کوروش با آوردن خداي بزرگ و قديمي بابل " مردوک " که خداي خدايان بابل بود و کوتاه کردن دست مبـلغـين که خود را هم طراز با شاه مي دانستـند، بابل را هم جزو امپراطوري خود کرد.
کوروش اکنون فرمانرواي بزرگـترين منطـقه، که از درياي مديـترانه تا به شرق ايران و از شمال از درياي سياه تا به مرزهاي عـربي ادامه داشت، بود. تمام اين ها از روي لوحه کوروش که به " استوانه کوروش " ( در موزه انگلستان ) معـروف است و مانـند يک بشکه است که روي آن با خط ميخي حکايت گرفتن بابل حکاکي شده است، و کوروش خودش را در آن فرمانرواي دنـيا مي خواند. کوروش همچنـين بازگو مي کند که چطـور مردمي را که بصورت برده در بابل بودند به سرزميـنهاي خود برگردانده و هميـنطـور تمام تصاوير را به معـابد بازگردانده است. در اين لوح از يهوديان نامي برده نشده است، اما بطـور مشخص در کتاب " ازرا" ( 3 - 1 ،1 ) گفته شده که تمام اسيراني که بوسيله نبوکد نصر گرفتار شده بودند به کشور خود اورشليم مراجعـت کرده و معـبد خود را از نو بنا کردند. اين سندي است از عـقـيده و ايمان کوروش که هميـشه به آن ممارست ميکرد و مي خواست که صلح و صفا را به زندگي مردم بـياورد و اين خوش باش و درودي است که در اولين فصل حقوق بشر آمده است. با اين که قسمتي از لوحه کوروش کبـير بر اثر مرور زمان از بـيـن رفته است اما قسمت اعظم آن مانده و ترجمه شده است.
من، کوروش، پادشاه جهان، پادشاه کبـير، پادشاه مقـتـدر، پادشاه بابل، پادشاه سرزمين سومر و اکد، پادشاه چهارگوشه جهان، پسر کمبودجيه، پادشاه " انشان"، نوه کوروش، زاده "تـيس پس"، از سلاسه خاندان سلطـنـتي، که گرامي مي داشتـند حکم "بل" و "نـبـيو" را، که مقام سلطـنت که آنها مايل به آن بودند، در قلبشان جاي داشت. وقـتي که من، بخوبي ترتـيـب کارها را مشخص کردم، وارد بابل شدم؛ من به شادي و ميـمنـت صندلي دولت را در وسط کاخ سلطـنـتي بنا کردم. "مردوک" بزرگترين خداي بابل را که مورد احترام ساکنـين بابل بود آوردم که آنها بسوي من بـيايـند. من ديدم که چگونه آن را پرستش ميکردند. سپاه بـيشمار من بدون آنکه مخـتـل شود به طرف قـلب بابل حرکت کرد. من نگذاشتم که هيچکس در سرزمين سومر و اکد ارعاب و وحشي گري کند. من متوجه امنـيـت بابل و تمام اماکن مقـدس آنجا بودم. من تمام خانه هاي ويران مردم بابل را دوباره بازسازي کردم. من به بدبخـتي هاي مردم بابل پايان دادم. شهرهاي آشور، سوسا، آگد، زامبان، و ميرون و تا آنجايي که منـطـقه اجازه مي داد تمام شهرهاي مذهبـي آن منطـقه را که مکانهاي مقـدس آنها ويران شده بود و خانه خداي آنها از بـيـن رفته بود، من تمام آنها را درست کردم و خانه خدايان آنها را به وسط شهرهايشان برگرداندم.
در تمامي مدت سلطـنـت کوروش، او هـميشه گرفـتار مرزهاي شرقي امپراطـوري اش بود. کوروش 9 سال بعـد از فـتح بابل در جنگي که رويداد آن بخوبي مشخص نـيست، کشته شد. جنازه کوروش را به پاسارگاد آوردند. مقـبره او که هنوز هم پا برجاست، از يک اتاقک و شش پله درست شده است. بنابر گفته آريان ( 180 - 96 بعـد از ميلاد ) جنازه کوروش را در يک تابوت سنگ آهک قرار دادند. و بر روي مقبره اين جمله به چشم ميخورد :
هخامنشيان
كوروش کبير، پادشاه سرزمين انشان (انزان ، در حدود شوش نواحي ايلام جنوبي) و سر كرده سلحشور و محبوب طوايف پارسه (پارس) كه قلمرو او و پدرانش در آن ايام تابع حكومت پادشاهان خاندان ديااكو محسوب مي شد، با شورش بر ضد آستياگ و پيروزي بر او ، هگمتانه (اكباتان ، همدان) را گرفت (549 ق.م.). وي، خزاين و ذخاير تختگاه ماد را هم وفق روايت يك كتيبه بابلي ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروايي طوايف ماد در ايران خاتمه داد.
غلبه سريع او بر قلمرو ماد كه بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگراني شد . كوروش براي مقابله با اتحاديه اي كه با شركت ليديه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شكل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگيري با آنها يافت .
پس از آن ، بلافاصله با سرعتي بي نظير، به جلوگيري از هجوم كرزوس پادشاه ليديه ، كه با عجله عازم تجاوز به مرزهاي ايران بود ، پرداخت . در جنگ ، كرزوس مغلوب شد و سارديس (اسپرده ، سارد) پايتخت او به دست كوروش افتاد (546ق.م.). اين پيروزي ، آسياي صغير را هم برقلمرو وي افزود (549 ق.م.) اما ، قبل از درگيري با بابل و ظاهرا" براي آنكه هنگام لشكر كشي به بين النهرين مانند آنچه براي هووخ شتره ، پادشاه ماد ، در هنگام عزيمتش به جنگ با آشور پيش آمد، دچار حمله سكاها نشود ، چندي در نواحي شرقي فلات به بسط قدرت و تامين حدود پرداخت . بالاخره ، با عبور از دجله حمله به بابل را آغاز كرد و تقريبا" بدون جنگ آن را فتح كرد (538 ق.م.) با فتح بابل ، سرزمينهاي آشور و سوريه و فلسطين هم كه جزو قلمرونبونيد- پادشاه بابل - بود نيز ، به تصرف كوروش در آمد . اما، در گيريهايي كه در نواحي شرقي كشور در حوالي گرگان و اراضي بين درياچه خزر و درياچه آرال براي او پيش آمدو ظاهرا" به مرگ او منجر شد (529 ق.م.) ، او را از اقدام به لشكر كشي به مصر ، كه در گذشته با ليديه و بابل برضد وي هم پيمان شده بودند ، مانع گشت .
پسرش ، كمبوجيه اين مهم را انجام داد (525 ق.م.) وبدين گونه ، مصر و قورنا (سيرنائيك) در شمال آفريقا هم جزو قلمرو هخامنشي ها در آمد و شاهنشاهي پارسي ها به وسعت فوق العاده اي كه در تمام دنياي باستان بي سابقه بود، رسيد . بالاخره ، داريوش اول (معروف به كبير) كه بعد از مدت كوتاهي (521 ق.م.) با ايجاد امنيت ، احداث شبكه هاي ارتباطي ، وضع قوانين و تنظيم ترتيبات مربوط به ماليات عادلانه ، به اين دولت كه در واقع ميراث كوروش بود ، تمركز و تحرك واستحكامي قابل دوام بخشيد. معهذا ، لشكر كشيهايي كه داريوش در مرزهاي غربي و شمال شاهنشاهي كرد وبيشتر ناظر به تامين وحدت و تماميت آن بود ، در آسياي صغير و يونان با مقاومتهايي مواجه گرديد (499 ق.م.) كه حل آن از طريق نظامي، براي وي ممكن نگشت (490 ق.م.).
پسرش ، خشايارشا هم كه بعد از او به سلطنت رسيد (486 ق.م.) در رفع اين مقاومتها (480 ق.م.) كه از عدم تفاهم بين حيات يوناني و اصول حكومت شرقي ناشي مي شد، توفيقي حاصل نكرد. حتي بعد از خشايارشا (465 ق.م.) هم . اين سوءتفاهم بين ايران با شهرهاي يونان مدتها ادامه يافت .
معهذا جانشينان ديگر داريوش و از جمله كساني چون داريوش دوم (404 – 423 ق.م.) و اردشير دوم (358 – 404 ق.م.) كه هيچ يك ذره اي از لياقت و كارداني او را هم نداشتند، در حل سياسي اين مساله و حفظ سيادت ايران در نواحي شرقي و مديترانه ، دچار مشكلي نشدند. حتي شورش مصر بر ضد ساتراپ ايراني خود (415 ق.م) ، كه يك چند آن سرزمين را از ايران جدا كرد ، و واقعه بازگشت ده هزار چريك يوناني از ايران (401 ق.م.) كه نشانه ضعف نظامي ايران در آن ايام بود، تماميت شاهنشاهي ايران را متزلزل نكرد . به همين دليل، نظامات داريوش بزرگ و تدابير سياسي بعضي ساتراپهاي ايراني كه مشاوران پادشاهان بودند ، همچنان حافظ وحدت و تماميت قلمرو هخامنشي باقي ماند.
اين قلمرو وسيع كه از حدود جيحون و سند تا مصر و درياي اژه را در بر مي گرفت ، در عهد داريوش شامل تقسيمات اداري منظمي بالغ بر بيست استان (هرودوت) يا بيشتر (كتيبه ها) بود كه در هر استان (خشتره = شهر) يك ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والي عهده دار امور كشوري بود . با آنكه اين والي بر تمام امور مربوط به استان نظارت فايق داشت ، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن تحت حكم وي نبودند . به اين ترتيب ، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نا محدود ، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فكر يا غيگري براي او ، چندان قابل اجرا به نظر نمي رسد . حكم و اراده پادشاه هم در سراسر اين استانها قانون محسوب مي شد و مطاع بود .
اقوام تابع هم با آنكه در اديان و عقايد و رسوم خود محدوديتي نداشتند، در ضابطه تبعيت از حكم پادشاه، به حفظ وحدت و تماميت شاهنشاهي متعهد بودند . نمونه اين تعهد ، از همكاري آنان در كار بناي كاخ داريوش در شوش پيداست . لوحه هاي گلي بازمانده از آن پادشاه ، نقش صنعتگران اين اقوام و مصالح سرزمينهاي آنان را در ايجاد اين كاخ به ياد مي آورد .
نام سرزمينهاي تابع ، در كتيبه اي متعلق به مقبره داريوش كه در نقش رستم مي باشد ، به تفصيل اين گونه آمده است : ماد ، خووج (خوزستان) پرثوه (پارت) ، هري ب و (هرات) ، باختر ، سغد ، خوارزم، زرنگ ، آراخوزيا (رخج ، افغانستان جنوبي تاقندهار) ، ثته گوش (پنجاب) ، گنداره (كابل ، پيشاور) ، هندوش (سند) ، سكاهوم وركه ر(سكاهاي ماوراي جيحون) ، سگاتيگره خود (سكاهاي تيز خود ، ماوراي سيحون) ، بابل ، آشور ، عربستان ، مودرايه (مصر) ، ارمينه (ارمن)، كته په توك (كاپادوكيه ،بخش شرقي آسياي صغير)، سپرد (سارد ، ليديه در مغرب آسياي صغير)، يئونه (ايونيا ، يونانيان آسياي صغير)، سكايه تردريا (سكاهاي آن سوي دريا : كريمه ، دانوب) ، سكودر (مقدونيه)، يئونه تك برا (يونانيان سپردار: تراكيه ، تراس)، پوتيه (سومالي)، كوشيا (كوش حبشه) ، مكيه (طرابلس غرب ، برقه) ، كرخا (كارتاژ ، قرطاجنه يا كاريه در آسياي صغير) . ردر بين اين نامها ، ظاهرا " سرزمينهاي هم بود كه ساتراپ جداگانه نداشت و به وسيله ساتراپ استان مجاور يا نزديك اداره مي شد . لوحه أي نيز در شوش به دست آمده است كه به داريوش تعلق دارد و نام كشورهاي تابع را – با اندك تفاوت – تقريبا " همانند آنچه در كتيبه نقش رستم او آمده است ياد ميكند. فهرست ديگري را هرودوت (تواريخ 3 : 98 – 89) نقل مي كند كه بعضي اطلاعات جالب توجه را كه درباره مقدار وترتيب ماليات اين نواحي ، به دست مي دهد . البته ، اين اطلاعات معلومات مندرج در كتيبه ها را نيز تكميل مي كند . همچنين ، تجديد نظرهايي را هم كه ظاهرا" گه گاه در تقسيمات اداري كشور مي بايد پيش آمده باشد ، ارائه مي دهد .
در يك كتيبه مربوط به تخت جمشيد نيز كه به نظر مي رسد متعلق به مقبره يكي از پادشاهان هخامنشي و به احتمال قوي اردشير دوم (حدود 358 ق.م.) باشد ، فهرست اقوام تابع شاهنشاهي ، اين گونه آمده است : پارسي ، مادي ، خوزي ، پارتي ، هروي ، باختري ، سغدي ، خوارزمي ، اهل زرنگ ، اهل رخج ، ثته گوشي ، گندهاري ، هندي ، (اهل سند) ،سكايي هومه ورك ، سكايي تيز خود ، بابلي ، آشوري ، عرب، مصري ، ارمني ، اهل كاپادوكيه ، اهل سارد ، پوتي ، كوشي ، كرخايي . اينكه نام اقوام تابع در اين ايام كه فقط بيست و هشت سال با كشته شدن داريوش سوم و انقراض هخامنشي ها 330 (ق.م.) فاصله دارد، با آنچه در كتيبه مقبره داريوش در نقش رستم درباره سرزمينهاي تابع وي آمده است ، تقريبا" تفاوتي ندارد ، نشان مي دهد كه هخامنشي ها تا پايان دوران فرمانروايي وحدت و تماميت قلمرو خود را حفظ كرده اند . حتي ، قراين حاكي از آن است كه در پايان عهد اردشير سوم (338 ق.م.) چند سالي قبل از سقوطشاهنشاهي پارس ، دولت هخامنشي به مراتب قوي تر ، منسجم تر و منظم تر از پايان عهد خشايارشا بوده است .
شكست داريوش سوم (330 – 336 ق.م.) از اسكندر هم – غير از مهارت جنگي فاتح مقدوني – جدايي قسمتي از سپاه که خود را يوناني مي دانستند از سپاه داريوش سوم که منجر به شکست او و سقوط امپراطوري هخامنشي شد.
مدت دوام شاهنشاهي هخامنشي ، دويست و سي سال بود. فرمانروايي آنان در قلمرو شاهنشاهي – به خصوص در اوايل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامين تجارت و حتي تشويق تحقيقات علمي و جغرافيايي نيز بوده است . مباني اخلاقي اين شاهنشاهي نيز به خصوص در عهد كساني مانند كوروش کبیر و داريوش بزرگ متضمن احترام به عقايد اقوام تابع و حمايت از ضعفا در مقابل اقويا بوده است ، از لحاظ تاريخي جالب توجه است . بيانيه معروف كوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان يك نمونه ازمباني حقوق بشر در عهد باستان تلقي كرده اند . که امروزه بر سر در سازمان ملل، بعنوان کتيبه حقوق بشر نصب شده است.
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
ای مسافر غریب
۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه
اصطلاحات حمل ونقل بین المللی
Transshipment
عبارت از روش گمركي است كه به موجب ان كالا تحت نظارت گمركي از يك وسيله حمل و نقل ورودي به يك وسيله حمل و نقل خروجي (صدور ) در حوزه يك دفتر گمركي كه آن دفتر در عين حال دفتر گمركي توأم است ، كه هم براي واردات و هم براي صادرات اختصاص دارد. سيف (CIF): سيف به معناي بهاء تمام شده كالا در مركز كشور مقصد است كه تشكيل ميشود از بهاء كالا در شهر مبداء به اضافه هزينه بسته بندي و كرايه حمل تا بندر كشور مقصد و هزينه بيمه تا مقصد.سي انداف (C&F): يعني فقط بهاء كالا در مبداء به اضافه هزينه هاي بسته بندي و كرايه تا بندر مقصد.كابوتاژ: عبارت است از حمل كالا از يك بندر كشور به بندر كشور ديگر و همچنين از يك گمرك به گمرك ديگر كه از راه كشور همجوار صورت گيرد و براي كابوتاژ تشريفات گمركي لازم است و دو نوع اظهارنامه گمركي هنگام خروج كالا از بندر يا مرز و ديگري هنگام ورود به گمرك يا مرز ديگر تنظيم ميشود.
ويژگيهاي بارنامه معتبر:
- صدور بارنامه در نسخه كامل FULL SET
- صدور بارنامه بدون قيد و شرط ( تميز ) CLEAN B/L
- ON BOARD ( روي عرشه ) حمل بالفعل كالا
- ذينفع بارنامه و حواله كرد آن - نحوه پرداخت كرايه حمل
- تاريخ صدور بارنامه
بارنامه فياتا ( FIATA COMBINED TRNSPORT . B/L )
بارنامه فياتا معتبرترين بارنامه رايج در تجارت بين الملل است و سندي است قابل معامله و انتقال براساس مقررات متحدالشكل.
عمليات ( TIR)
به حمل كالا از يك اداره گمرك خروجي به يك اداره گمرك مقصد به موجب روش موسوم به روش تير گويند.
محدوده عمل در TIR 1
1- بدون بارگيري مجدد در بين راه و حين عبور از يك يا چند مرز بين گمرك خانه مبداء و مقصد انجام شود.
2- عمليات حمل بين آغاز و پايان تماما" يا قسمتي از آن از طريق جاده باشد.
( CMR )
حمل بين المللي كالا از طريق جاده و با وسيله نقليه زميني است و بايد محل دريافت و تحويل كالا در2كشور مختلف باشد و حداقل يكي از طرفين عضو كنوانسيون باشد.
گواهي مبدا ( CERTIFICATE OF ORIGIN )
سندي است كه دلالت بر محل ساخت كالا دارد و توسط اتاق بازرگاني كشور سازنده كالا و به تقاضاي صادركننده تنظيم و تصديق ميشود.
كارنه تير(TIR CARNET )
اين اصطلاح يعني دفترچه ترانزيت كالا از يك گمرك مبداء در يك كشور به گمرك مقصد در كشور ديگر.
( كارنه دوپاساژ CARNET DE PASSAGES EN DOUANE )
در حقيقت گذرنامه وسيله حمل و نقل جاده اي است كه بعنوان ورود موقت به كشور يا كشورهايي كه مسافرت ميكند- ممكن است براي حمل كالا
– اشخاص يا بعنوان اتومبيل سواري براي گردش يا انجام اموري كه در نظر است موقتا" براي ورود به كشوري ازآن استفاده شود. قاعده صدور بارنامه بين المللي اين است كه مفاد و متن اين گونه اسناد بر اساس يكي از كنوانسيونهاي بين المللي حمل و نقل تنظيم مي شود.
( CIM )
بارنامه اي كه براي حمل و نقل كالا به كشورهاي خاور نزديك و اروپا در چهار چوب تعرفه TEAبوسيله راه آهن صادر ميشود.
بارنامه ( SMGS )
براي حمل و نقل كالا با واگن از / به كشورهاي مستقل مشترك المنافع صادر ميشود.
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
شناخت نيازهاي زنان در زندگي
در این مقاله برخی از رفتارهایی را که خانمها دوست دارند همسرشان انجام دهند ، بازگو میکنم:
1- خانمها از اینکه همسرشان در مورد نوع لباس پوشیدن و نوع آرایش کردن پیشنهاد بدهند یا انتقاد بکنند خیلی خوشحال میشوند چرا که می فهمند برای شوهرشان اهمیت دارند البته منظور از انتقاد، گیرهای عهد قجر نیست و تو ذوق طرف زدن هم نیست.
2- همیشه با ملایمت با همسرتان صحبت کنید و زمانی که حرف میزند به چشمانش نگاه کنید.
- بعضی وقتها بهتراست از سرکار که به منزل تشریف میاورید، دست خالی نباشيد و حتی با یه شاخه گل کوچک هم که شده، او را غافلگیر کنید. حتما احتیاجی نیست که برای سوپرايز كردن از سرویس طلا یا ... استفاده کنید چرا که زن شما از توانایی مالی شما با خبر است.. .
- آقایان باید چند تاریخ را حتما یادداشت کنند و به خاطر بسپارند: تاریخ ازدواج، تاریخ تولد همسر و ولنتاین هم كه امروزه اضافه شده (از معایب زندگی در قرن 20). بهتر است برای این سه تاریخ، پس اندازی داشته باشید.
7- گردش و تفریح از کارهای واجب در طول زندگی میباشد. همانطور که کسب درآمد وظیفه شما میباشد به همان مقدار درست و بجا خرج کردن هم واجب میباشد.
8- زنان عادت دارند یک حرف را چند بار تکرار کنند. بهتر است با این قضییه کنار بیایید چون راه درمان ندارد.
10- پوشیدن لباسهای شیک و ترو تمیز، استفاده از عطرهای خوشبو، کفش همیشه واکس زده، انداختن جواربهای سوراخ، موهای مرتب، صورت صاف، لب خندان، اخلاق خوب و... نکاتی هستند که حتما شما میدانید و انجام میدهید اینطور نیست...؟
11- بهتر است در جمع، همسرتان را با اسم صدا نزنید و بجای استفاده از واژه تو، از واژه شما استفاده کنید. احترام گذاشتن را فراموش نکنید.
12- رابطه خود با دوستان مجرد خود را اگرچه صمیمی هم که باشند، در حد تماس تلفنی و ملاقات یک جلسه در ماه ادامه دهید. اگر قصد دعوت کردن دوست مجرد خود را به منزل دارید قبلش با همسرتان هماهنگی کنید. بهتر است دوستان مجرد و متاهل خود را دریک جلسه دعوت کنید تا دوستان مجرد شما نيز تشویق به ازدواج کردن بشوند. هرگز خونه دوست مجرد نروید.
13- زنان ممكن است هر سختي اي را تحمل كنند، اما خيانت را هرگز تحمل نمي كنند. خيانت، زندگيتان را به تباهي و نابودي مي كشد. اگر مي خواهيد از سوي همسرتان مورد خيانت و بي وفايي قرار نگيريد، پس خودتان نيز در حق همسرتان خيانت و بي وفايي نكنيد. به همسرتان اعتماد و تعهد بدهيد و مردانه، بر سر عهد و پيمانتان با همسر و زندگيتان بمانيد، تا همسرتان از بودن با شما و زندگي با شما، احساس امنيت و آرامش كند.
14- غرور و لج و لجبازی، زندگی را به آتش میکشد. بهتر است شما همسرتان را شرمنده کنید پیش از اینکه او اینکار را انجام دهد.
امیدوارم تا حدودی مطللع شده باشید که زنان چقدر حساس، لطيف و شكننده هستند.
به اميد خوشبختي همه زوج ها
۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه
مادها
ايران در هزاره اول ق.م.
بررسي جامع تاريخ و فرهنگ و جغرافياي ايران را در دوران ماد مي توان به اعتباري مشكل ترين و پيچيده ترين بخش از دورانهاي تاريخي اين سرزمين به شمار آورد.
لولوبي ها در بخش وسيعي از بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از ناحيه حكمراني آنان ، با نام "زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م. از اين قوم كهن ترين نقش بر جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام نقش " آنوباني ني" معروف است .از مهمترين ويژگيهاي اين نقش ، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس و كلاه آن به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران مادي در بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش وسيعي از فلات در زمينه هنر پوشاك ، تداوم داشته است.
گوتي نام مرداني بوده است كه در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه سكونت لولوبي ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش برجسته معروف " هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار مربوط به گوتي ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ، ريخت چهره اين مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو" با كاسي ها يكسان ديده اند .
اين قوم در هزاره دوم ق.م. در قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته اي برخوردار بوده و در حدود 1500ق.م. دولتي قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته است، تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود پيوند دادند .نخست ، پايتخت آنان شهر واشوگاني ( Vashuganni ) در محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس به آرپخا ( Arrapkha ) در كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند .يك دسته از اقوام هند و اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و تا انحناي بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند . اين دسته ، محل سكونت خود را تا بين النهرين شمالي توسعه دادند و آشور را محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود ) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه ، با دختران پادشاهي ميتاني ازدواج كردند. ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع اجتماعي و تدوين قوانين نيز، از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " نوزي " يا " يورگان تپه " ( Urgantepe ) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين مربوطه به زناشويي ، بچه دار بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در اختيار مي گذارد.
از حدود هزاره سوم ق.م. به بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( خزر ) و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني را بازماندگان كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام " كاسي" ( Kassi ) ياد شده است. نام هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي" به معني شهركاسيان مي ناميدند . همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.
در سده هاي آخرين هزاره ق.م. نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه اي كه بعد مركز عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك رويداد مهم تاريخي دنياي كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. عمده آنان عبارت بودند از : اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها از نظر تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ، به ويژه معماري ، از ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در پيرامون درياچه وان با مركزي به نام " توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از سوي جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از آذربايجان كنوني را در برداشت . زبان اورارتويي را از گروه زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است . مهمترين ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ديگر اقوام ساكن فلات نقش موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد .
مانايي ها از اقوام صاحب نام و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنونی، در سده هاي نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند، از جمله دولتهاي منطقه اي به شمار مي رفتند. ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از طوايف مهاجر و بومي – قفقازي و آريايي – به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود جنوب غربي خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي سكونت داشتند . بيشتر پژوهشگران برآنند كه مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از سازمانهاي حكومتي لولوبي – گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر اتحاديه هاي منطقه، دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان ، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه حضور صنعتگران و هنرمندان مانايي در ميان آنان، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به شمار مي رفت. آنان از وجود اين اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي ها و اورارتوها نيز با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت . مانايي ها ، هم از نظر اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند . به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري قلب و مهمترين كانون فرهنگ و تمدن امپراتوري را در بر گرفت . مسلماً ماناي پيشين ، مركز اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت .مبناي اقتصاد مانا را دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه معماري و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به دست آمده است . اين سه محل ، عبارت اند از : زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54 كيلومتري جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري شمال شرقي نقده و 12 كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه بوكان واقع شده اند. آثار هنري پرارزش و مشهور به دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده فرهنگ و تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي انجام شده چند سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد آجرهاي نقش دار گوناگون، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ساكنان بخش غربي ايران در هزاره اول ق.م. دارد. در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در فلات، ( ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند . دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني سكاها و سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال حاضر با توجه به اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها را از سكايي ها و سيمري ها جدا نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا" به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از مطالعه نقوش برجسته تخت جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي توانيم آن را بيان كنيم .
۱۳۸۸ آبان ۱۲, سهشنبه
زنان در امریکا , ایران و عربستان ...
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
بپريد تا ماشين چای ساز به شما یک فنجان چای بدهد
آنچه که در تصوير مشاهده ميکنيد طرح شرکت Douwe Egbert است که با عنوان Bemoved ارائه شده است. این ماشين چای ساز اولین دستگاهی است که با بالا و پايين پریدن افراد برای آنها چای و انواع نوشيدنی تهيه می کند.
اين دستگاه شامل یک نمايشگر ال سی دی تمام لمسی است. شما می توانید از طريق آن، نوع نوشیدنی و یا حتی مواد مختلف برای تهيه نوشیدنی خود را انتخاب کرده و با امکان Drag&Drop به فنجان خود اضافه کنيد. اکنون زمان تحویل سفارش شما فرا رسیده است. فنجان و یا ليوان خود را در محفظه مد نظر گذاشته و در مقابل لنز دوربين این دستگاه که در ساخت آن از حس گر های حرکتی استفاده شده است به سمت بالا و پایین پرش کنید.
اين دستگاه قبل از نوشيدن هر گونه چای و نوشیدنی از شما می خواهد که کمی ورزش کنید تا اشتهایتان برای نوشيدن باز شود. در ضمن قابلیت اتصال این دستگاه به اينترنت، به شما اين امکان را می دهد که بعد از کمی ورزش و نوشیدن چای از مهمترين سرخط خبرها و اتفاقات روز دنيا نیز با خبر شويد.
این ماشين چای ساز حرفه ای، فعلا به صورت يک طرح ارائه شده و هنوز از زمان ساخت و یا قيمت تمام شده آن خبری در دسترس نیست. اميدوارم که تا تکمیل مراحل طراحی و ساخت نهایی آن، نقشه دیگری برای تحویل دادن یک ليوان چای و یا نوشيدنی برایمان نکشد.
۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه
۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه
دستبندی که میزان اظطراب را مشخص می کند
این دستگاه که به مجموعه Rationalizer نام گرفته شامل يک دستبند به نام EmoBracelet و يک کاسه به نام Emobowl است. کاربر دستبند آن را به مچ دست خود می بندد. این دستبند با پردازش نبض مچ دست اطلاعاتی را به صورت بی سيم به کاسه ای که جداره آن با چراغ های کوچک LED پوشيده شده است ارسال می کند.
اگر ميزان استرس و اضطراب شخص زیاد باشد، نور داخل کاسه در اثر روشن شدن چراغ هایش قرمز می شود. در اين لحظه فرد متوجه می شود که بايستی قدری استراحت کند و یا ليوان آب سردی بنوشد.
طرح این محصول در حال بررسی است. اما ساخت آن از شرکتی مانند فیلیپس چندان بعید نيست.
۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه
تاريخ ايلام
از آغاز و چگونگي برپايي حكومت و نيز پيدايش تاريخ در ايلام، اطلاعي در دست نداريم. با نام ايلام KUR.NIM.KI.=Elam(a) نخستين بار در نامنامه شاهان سومري كه در حدود سالهاي 2100 ق.م. تنظيم شده است . برخورد مي كنيم. بر اساس اين نامنامه در حدود سالهاي 2600 ق.م. فرمانروايي از شهر كيش ( Kish ) ايلام را فتح كند . در حماسه اي ديگر از سومريان فروانرواي شهر اوروك ( Uruk ) از فرمانرواي ارت Aratta ( شهداد كرمان ) در خواست فلزهاي گرانبها و سنگ لاجورد وصنعتگر كرده است . در حماسه أي از لوگل – بند ( Lugal-banda ) يكي ديگر از فرمانروايان اوروك آمده كه وي از راه انشان Anshan/Anzan (بيضاي فارس ) بر ارت تاخته است . در زمان همين فرمانروا و دموزي (Dumuzi ) – پادشاهي نيمه خدا – ايلاميان نيز بر بين النهرين تاخته اند . بر اساس همين نامنامه ، در حدود سالهاي 2500 ق.م. ايلاميان بين النهرين را به تصرف در آورده و سه فروانروا از سلسله اون به مدت 356 سال( تعداد سالها را اسطوره اي بايد به شمارآورد ) بر آن سرزمين فرمانروايي كرده اند . در حدود سالهاي 2450 ق.م. يكي از فرمانروايان شهر لگش (Lagash) از پيروزي خود بر ايلاميان سخن گفته است. در حدود 80 سال از اين يكي ديگر از فرمانروايان همين شهر مدعي پيروزي بر سپاهي مركب از 600 سرباز ايلامي كه شهر را مورد حمله قرار داده بودند ، شده است .باروي كار آمدن شروكين اكدي ( Sharru-kin =سارگون اول) 2279 –2334 ق.م. واقعه هاي تاريخي بيشتر صورت حقيقي به خود گرفته اند تا حماسي محض و اسطوره اي .از زمان اين پادشاهان بين النهريني خاندان شروكين، نخستين بار با نام فرمانروايان واقعي جنوب ايران روبه رو مي شويم . بر اساس دو نوشته شروكين ، وي بر ايلام و ورهشي و رخشي Warahshi - مرهشي مرخشي Marahshi وپرش (Parashe ) ( قرنهاي بعد ) – تاخته غنيمتهاي بسيار از شهرهاي شوش و اون ( مكان نامعلوم ) بر گرفته است . در ميان شكست خوردگان ايلامي دوباره با نام سنم – شيموت ( Sanam –Chimut ) ، يك بار با عنوان حكمران ( Ensi ) و بار ديگر با عنوان نايب السلطنه (GIR/NITA ) و لوه- ايشن ( Luh-ishan ) پسر پادشاه ايلام كه هيشپ- رشيني ( Hishep-Rashini ) نام داشته و نيز يك داور و برادر پادشاه ورهشي و چند حكمران جزء ديگر ، برخورد مي كنيم.گل نبشته اي يكتا كه زمان نسخه برداري آن بايستي در حدود ميانه سالهاي 1800 تا 1600 ق.م. بوده باشد به دست آمده است كه در بردارنده نام دوازده پادشاه سلسله اوان مي باشد . بر اساس اين نبشته ، بنيانگذار سلسله اوان ، پلي ( Peli ) نام داشته است كه متاسفانه نه از وي و نه از شش پادشاه پس از او ، هيچ گونه آگاهي در دست نداريم . فرمانرواي هشتم اين نامنامه ، لوه ايشن ( Luhishan ) است كه به احتمال زياد بايد همان لوه –ايشن ( Luh-ishan ) نام برده شده در نبشته شروكين باشد. اگر اين احتمال درست باشد ، آغاز سلسله اوان به حدود 2500 ق.م. مي رسد . فرمانروايان اكدي پس از شروكين نيز ، هر يك مدعي حمله به جنوب ايران و تصرف شهرهاي آن بودند. سومين فرمانرواي اكد ، من – ايشتو – سو ( Man-ishtu-su ) در نبشته أي مي گويد كه سپاهيان وي انشان (در فارس ) شري خوم / هوم ( Sherihum ) ( مكان نامعلوم به احتمال در محدوده فارس ) و سي و دو شهر را كه بر كناره درياي پارس بوده اند ،به تصرف خود در آوردند. حكمران شوش ( Ensi ) در اين زمان به نام اشپوم ( Eshpum ) خود را بنده من – ايشتو – سو خوانده است . فرمانرواي ديگر اكد ، نرام سين ( Naram-Sin ) نيز بر جنوب ايران تاخته تا شورش همگاني ملوخ ( Meluthha ) =ارت ( شهداد كرمان ) ، ورهشي و همه سرزمين انشان را سركوب نموده است . نخستين گل نبشته زبان ايلامي به خط ميخي مرسوم ، پيمان نامه أي ميان وي و فرمانروايي نامعلوم از ايلام – شايد هيت ( Hita ) يازدهمين فرمانرواي سلسله اوان – مي باشد . آخرين فرمانرواي سلسله اوان پوزور- اين شوشينك ( Puzur-In-Susinak ) و يا تعبير شادروان هينتز ، كوتيك – اين شوشينك ( Kutik-In-Shushinak ) است كه از وي سه نبشته به اكدي همراه با متن ايلامي متقدم ، به دست آمده است وي در دو متن اكدي خود را " نيرومند " ( Diannum ) و پادشاه اوان ( LUGAL/Shar Awanki ) ناميده و در سومين متن ،خود را نايب السلطنه GIR.NITA= Shakkanakkom خوانده و نيز خود را فاتح هفتاد جاي از جمله كيمش ( Kimash ) ( ميان جبل حرمين و زاب كوچك ) و سيمشكي ( Simashki ) ( جاي نامعلوم ) ، شهر يا سرزميني كه در آن قرن بعد خاستگاه سلسله جديد فرمانروايان ايلامي بوده ، شمرده است .پس از سرنگوني اكديان به دست گوتيان و تا برقراري سلسله سيمشكيان در ايلام ، در نبشته هاي بين النهريني تنها دو مورد از ايلام ياد شده است : گودا ( Gudea ) فرمانرواي لگش ( به احتمال حدود 2124 –2143 ق.م.) يك بار براي آراستن پرستشگاه شهر لگش به آن شهر رفته بودند ياد كرده است . با به قدرت رسيدن سلسله سوم اور در بين النهرين ( 2004 – 2112 ق.م. ) بار ديگر دشت خوزستان را زير نفوذ و چيرگي پادشاهان اين سلسله مي يابيم . از زماني شولگي ( Shulgi ) ، دومين پادشاه سلسله سوم اور ( 2047 – 2094 ق.م. ) ، فرمانروايان شوش از سوي پادشاهان اين سلسله تعيين مي شده اند و همچنين ، مسافران بسيار ميان شهر لگش در بين النهرين و شهرهاي شوش ، ادمون ( Adamdun ) ( جاي نامعلوم ) ، سبوم ( Sabum ) ( جاي نامعلوم ) ، ورهشي ( جاي نامعلوم ) ، هوهنوري ( Huhnuri ) = هنر ( Hunar ) زمان داريوش بزرگ ، به احتمال زياد در نزديكيهاي باشت امروزي ، سيمشكي ( جاي نامعلوم ) ، انشان ( بيضاي فارس ) و سرزمين سو ( KUR.SU ) ( جاي در همين زمان ،پادشاهان اور با دادن دختراني از خانواده خود به همسري حكمرانان شوش ، آنان را همپيمانان خود نگاه مي داشتند . شولگي در سال هيجدهم پادشاهي خود يكي از دخترانش را به زني فرمانرواي انشان داد . شو- سين (Shu – Sin ) ( 2029 – 2037 ق.م. ) و ايبي – سين ( Ibbi – Sin ) نيز دختران خود را به همسري فرمانروايان زبشلي ( Zabashli ) ( جاي نامعلوم ) و انشان دادند. با مهاجرت هجوم گونه آموريان به بين النهرين و پديد آمدن سستي و ناتواني در سلسله اور سوم ، ايلاميان براي رهايي از چيرگي بين النهرين ، سر به شورش برداشتند . از اين رو ، ايبي سين وادارشد كه در سالهاي نهم و چهارده هم سلطنت خويش به هوهنوري ( منطقه فهليان ) و ادمدون و اوان بتازد . سرانجام در سال 2004 ق.م. سپاهي از ايلاميان و مردم سو- به فرماندهي فرمانرواي انشان كه داماد – ايبي سين بوده – اور را به تصرف در آوردند و آخرين فرمانرواي اور سوم را با خود به انشان بردند . از شوش ، نامنامه أي ب بابلي كهن به دست آمده است كه در بردارنده نام دوازده پادشاه سلسله سيمشكي در شوش است . سه فرمانرواي نخست اين سلسله ، گيرنم ( Girnamme ) ، تزيت ( Ebarti ) به گواهي مدارك سومري مي بايست همزمان با پادشاهان سلسله سوم اور بوده باشند و به احتمال ، تا حدود سال 1928 ق.م. در شوش فرمان مي رانده اند . در اين سال ، يكي از فرمانروايان شهر لارسا ( Larsa ) به نام گونگونوم (Gungunnum ) ( 1906 – 1932 ق.م.) به جنوب ايران تاخته و تا انشان را به تصرف خود در آورده و به احتمال زياد ، اين حمله سبب سرنگوني سلسله سيمشكي ها شده است .
خط وزبان ایلامیان
خط ايلامي
آنچه ايلاميان براي ما برجاي نهاده اند ، به دو بخش اصلي تقسيم مي شود:
- ايلام متقدم و ايلام نوشته شده به خط مرسوم ميخي .
1 . ايلام متـقدم : نوشته هاي به دست آمده از ايلام متقدم ، در بردارنده سه گروه متمايز از يكديگر است. نخستين گروه ، به احتمال از آن قرون پاياني هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پيش از ميلاد است كه در شوش پيدا شده اند . اين گروه در بردارنده عددها و رقمهايي همراه با شكل حيواني اهلي است .گروه دوم ، به احتمال نوشته هاي ديواني بوده است . در اين نوشته ها، در حدود پنج هزار شكل يافت شده اند كه به نظر مي رسد 400 تا 800 مورد از آنها شكل اصلي بوده كه به صورت شكل نگاري Logogramme به كار برده مي شده اند . از سومين گروه ، نوزده نوشته به دست آمده كه هفده نوشته آن از شوش است و يكي از شهداد كرمان و ديگري از تپه اي روبه روي تخت جمشيد . اين نوشته ها ، بر روي تنديسها وظروف و يا به صورت گل نبشته هايي بزرگ است. ازاين 19 نبشته ، 3 نبشته آن افزون بر خط ايلام داراي نبشته أي به زبان اكدي نيز هستند . شيوه خواندن شادروان هينتز( W.Hinz ) و برداشت وي از اين نوشته ، هنوز مقبوليت تام نيافته است .
2. نوشته هاي خط ميخي : نخستين نوشته هاي به دست آمده از ايلاميان به خط ميخي مرسوم ، همزمان با سلسله اكد است . مهمترين نوشته اين دوره ، پيماني ميان نرام سين (Naram-sin ) پادشاه اكده (2218-2254 ق.م. ) با پادشاهي از ايلام – كه به نظر بيشتر ايلام شناسان نام وي هيت ( Hita ) يازدهمين فرمانرواي سلسله اوان (Awan ) مي باشد.از زمان سرنگوني سلسله اكد تا ميانه قرن سيزدهم پيش از ميلاد، نوشته أي به زبان ايلامي به دست نيامده است. همه نوشته هاي به دست آمده از اين چند سده ، به زبانهاي سومري و اكدي است. با روي كار آمدن خاندان ايگي هلكي ( lgi/e-Halki ) بار ديگر به كارگيري خط و زبان ايلامي رونق گرفت و تا سالهاي پاياني هخامنشيان ، ادامه يافت .
زبان ايلامي
زبان ايلامي ، زباني است كه تاكنون پيوند مستقيم آن با ديگر زبانهاي منطقه دقيقا" مسجل نشده است . زباني است كه از نظر دستوري پيوندي با افزودن پسوندهاي گوناگون به پايان واژه و نيز ، ميان وندهايي خاص و پسوندهاي ضميري به ريشه فعل در سه صورت اصلي آن و بدون در نظر گرفتن جنس و يا حالت واژه در جمله ، مقصود خود را بيان مي كرد . زبان ايلامي گرچه از نظر دستوري ساختار آسان را نشان مي دهد ، ولي از نظر محتوايي به علت كمبود نبشته ها بجز از ايلام هخامنشي و نيز نبود فرهنگي تطبيقي با ديگر زبانهاي همزمان ، از درك و فهم معناي راستين آن ناآگاهيم .
محدوده جغرافيايي ايلامیان
۱۳۸۸ مهر ۲۱, سهشنبه
چیزی که در تصوير مشاهده می کنید يک همبرگر در ابعاد 38*242*260 میلیمتر است که در نقش يک موس پد گرم در روزهای سرد زمستان آماده به خدمت است. با اتصال اين موس پد به USB لپ تاپ و يا کامپیوتر روميزی، گرم کن داخلی آن روشن می شود و هوايی گرم برای انگشتان شما در ضمن کار با موس فراهم می کند.
اگر يک کاربر رايانه خوش اشتها آن هم از نوع فست فودی هستید، می توانید اين موس پد فانتزی را با قیمت 14$ خریداری کنيد.
این هارد اکسترنال با روکشی از رزین پوشیده شده است و توانسته استاندارد IEC 529 IPX7 (تحمل 30 دقیقه ماندن در عمق یک متری آب) و همچنین MIL-STD-810F (استاندارد تحمل ضربه در رزم که توسط ارتش آمریکا داده می شود) را بدست بیاورد.
این محصول A-DATA در حجم های 250، 320، 500 و 640 گیگابایت تولید شده و فکر می کنم نیاز بسیاری از افراد را مرتفع کند، اما هنوز اطلاعاتی در مورد قیمت و زمان عرضه آن منتشر نشده است.
۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه
خداي من
۱۳۸۸ مهر ۱۴, سهشنبه
آغـاز نگـارش
طي هزاره سوم و اوايل هزاره دوم ق.م. فلات ايران به چند منطقه فرهنگي متمايز از يكديگر تقسيم شده بود. فرهنگ گرگان سراسر منطقه شرق درياي مازندران را در بر مي گرفت. فرهنگ گيان چهارم- سوم و گودين چهارم، منطقه شرق لرستان را شامل مي گرديد. فرهنگ يانيك ، از شرق آذربايجان آغاز شده و تا قسمتهاي مركزي ايران گسترش يافته بود. در جنوب ، جنوب شرقي و شرق ايران،سه فرهنگ مختلف با سفالهاي منقوش ، فارس، كرمان و سيستان را زير پوشش خود در آورده بود.
شرق درياي مازندران
فرهنگ گرگان
در شمال شرقي فلات ايران سفال خاكستري فرهنگ گرگان تركيبي بود از فرهنگ بومي منطقه و عناصري كه به احتمال از غرب وارد منطقه شده بودند. آثار اين فرهنگ را مي توان در نقاطي مانند" شاه تپه " " تورنگ تپه " " ياريم تپه " " دره گز" و چند محل ديگر مشاهده كرد. سفال خاكستري منطقه گرگان ، حتي تا تپه " حصار " در نزديكي دامغان در حاشيه فلات مركزي نيز گسترش پيدا كرده بود طبقات و لايه هاي اصلي استقرار در اين دوره از فرهنگهاي پيش از تاريخ ايران، به نيمه دوم هزاره سوم ق.م. تعلق دارند. به نظر مي رسد كه استقرار عصر مفرغ دريايم تپه و در دوره IIIb در تپه " حصار " دامغان بر اثر ورودمهاجمان شرقي در يك زمان به پايان رسيده باشد. تپه " حصار " در دوره IIIc دوباره آزاد شد و جوامع مستقر در " شاه تپه " و " تورنگ تپه " بدون وقوع حادثه اي به زندگي خود ادامه دادند. سفال اين مرحله تداوم سفال خاكستري داغدارلايه هاي قديمتر است. ظروف سفالين معمولا" با خطوط متقاطع يا جناقي داغدار تزيين شده بودند. كوزه هاي بلند ، ظروف با لوله هاي ناوداني و قمقمه از شكلهاي متداول دوره حصار IIIb است. برخي از ظروف ، مانند ظروف ميوه خوري پايه بلند و كوزه هاي استوانه اي لوله دار، از سنگ مرمر ساخته شده بود. از فراواني اشياي مسي گرگان در اين دوره به آساني به آن فلز دسترسي داشته اند. تيغه هاي خنجر سر تكمه اي، مهره اي مسطح مسي، چكش، تبر، سنجاقهاي سرگرد و علمهايي با سرمنقوش، از جمله اشياي مسي به دست آمده از قبور را تشكيل مي دهند. آنان طلا و نقره و قلع در ساختن ظروف و اشياي كوچك و از سنگهايي قيمتي به ويژه عقيق، براي ساختن مهره استفاده مي كردند. وفور انواع اشياء و لوازم در نيمه دوم هزاره سوم ق.م. اشاره اي است به وجود ثروت زياد در سرزمين گرگان . شيوه هاي گوناگوني به كار رفته در ساختن انواع توليدات صنعتي ، از يك سو گوياي ارتباط با دره رود سند – حتي شايد دورتر با سرزمين چين – و از سوي ديگر ، با آناتولي و بين النهرين در غرب است. يكي از دلايل اين ارتباط قرار داشتن اين منطقه در سر راه تجارتي ميان شرق و غرب بوده است. فرهنگ سفال خاكستري گرگان به احتمال زياد در حدود 1900 يا 1800 ق.م. به پايان آمده است. از اين تاريخ تا حدود سال 150 # 930 ق.م. ظاهرا" به استثناي " تورنگ تپه " بقيه محوطه هاي باستاني متروك بودند و چيزي از سرنوشت ساكنان آنها بر ما آشكار نسيت. دليل ترك اين محلهاي اسكان، به احتمال فراوان هجوم طوايف چادر نشين آريايي از سرزمينهاي آسياي مركزي بوده است. طوايفي كه با ورود خود ، شهري را ويران كردند و زندگي در زير چادرها يا فضاي باز را ترجيح دادند. اين مهاجران جديد، بعدها حركت خود را به سمت قسمتهاي جنوبي تر ادامه دادند. با توجه به اين نكته كه " تپه " حصار " و " ياريم تپه " ، شرقي ترين محلهاي اسكان در منطقه فرهنگ گرگان بوده و پيش از ساير محوطه ها اسكان در منطقه فرهنگ گرگان بوده و پيش از ساير محوطه ها ويران شده است، شايد بتوان مسير ورود آرياييهاي تازه وارد به ايران را از سرزمينهاي شرقي تر آسياي مركزي مشخص كرد. در مسير غرب، مدارك و شواهد چشمگيري ارتباط ميان فرهنگهاي سفال خاكستري ايران را با آناتولي ، مجمع الجزايز اژه و اروپاي مركزي نشان مي دهد. اين مدارك مشابه اغلب با مردمي ارتباط مي يابند كه به زبان هند و اروپائي سخن مي گفتند. از سوي ديگر ، فرهنگ سفال خاكستري گرگان در شرق به سرزمين تركمنستان راه يافت كه ما آن را در دوره پنجم استقرار در " نماز گاتپه " مشاهده مي كنيم.
شمال غرب ايران
فرهنگ يانيك
در اواسط نيمه اول هزاره سوم ق.م. مهاجماني از آن سوي كوههاي قفقاز و شرق آناتولي از راه آذربايجان شرقي وارد سرزمين ايران شدند و در بخش وسيعي از آن سكني گزيدند قديمترين آثار و بقاياي اين مردم در " يانيك تپه" از طريق سفال خاكستري داغداري شناسايي شده استكه رنگ آن از خاكستري تا سياه متفاوت است. اين سفالها دست سازند و لبه تقريبا" چهار گوش در مقطع ته نوك تيز و ظاهري شبيه به ظروف فلزي دارند و از ظروف سفالي ظريف با بدنه نازك به رنگ خاكستري گرگان كاملا" متمايزند. سفال يانيك در آغاز دوره اول مفرغ قديم با طرحهاي كنده هندسي و پرشده با خميري سفيد رنگ تزيين شده . در نيمه دوم ( دوره دوم مفرغ قديم ) طرحهاي كنده جاي خود را به طرحهاي داغدار داد. مردم فرهنگ يانيك ، سرتاسر شمال آذربايجان تانيمه شمال درياچه اروميه را اشغال كردند. در يانيك تپه 9 لايه ساختماني با بناهاي مدور متعلق به نيمه اول اين فرهنگ مشخص شد. راه ورود به داخل منازل، از طريق بام بوده است. وجود نوع خانه هاي مدور دريانيك تپه همراه با سفال ويژه اين دوره در دو منطقه ديگر در شنگاويت ( Shengavit ) در قفقاز و در بت يراح( Beth Yerah ) در فلسطين، پراكنده مردم فرهنگ عصر مفرغ را در منطقه وسيعي از آسياي غربي آشكار مي سازد. در نيمه دوم فرهنگ يانيك ، خانه هاي مدور جاي خود را به بناهاي راست گوشه با يك در ورودي داد. در اين خانه ها، دسترسي به پشت بام با نردبان ميسر بود. فرهنگ يانيك – در طول نيمه دوم عصر مفرغ قديم – از راه سرزمينهاي كوهستاني رشته كوههاي الوند به سمت جنوب ايران به حركت در آمد و به دشت همدان راه يافت. آثار اين فرهنگ، در شماري از تپه هاي باستاني در بررسيهاي منطقه همدان شناسايي شده است. دوره پنجم در گودين را همين اقوام نابود كردند و با استقرار خود در آنجا دوره چهارم گودين را به وجود آوردند. حتي تعدادي از سفال نوع نيمه دوم فرهنگ يانيك ، در تپه " گيان " نهاوند نيز گزارش شده است. همچنين در ملاير آثار فرهنگ يانيك در ميان بقاياي لايه هاي متعلق به هزاره سوم مشاهده شده است. فرهنگ يانيك ، در " گوي تپه " در آذربايجان غربي ، در حدود 2050 ق.م. به پايان رسيد. در جنوب گودين تپه – تقريبا" در همان زمان – با ورود فرهنگ دوره هاي چهارم و سوم گيان از ميان رفت . ورود فرهنگ يانيك به سرزمين ايران در طول هزاره سوم ق.م. بخشي از حركت گسترده قبايل و طوايف ساكن در شرق آناتولي و جنوب قفقاز بود كه به طور همزمان ، شاخه هاي ديگري در جهت غرب وارد شمال سوريه و فلسطين شد و فرهنگ خربت كراك ( Khirbet Kerak ) را بنيان نهاد. با از ميان رفتن فرهنگ يانيك ، سفال تازه اي به رنگ پلي كرم ( چند رنگي ) به رنگهاي قرمز و كرم و سياه ظاهر شدكه با سفال كاپاد وكيه و اليشار هويوك در آناتولي مركزي ارتباط داشت. دارندگان سفال چند رنگي ، در اوايل هزاره دوم ق.م. منطقه غرب درياچه اروميه، از گوي تپه در جنوب تا خوي در شمال را به اشغال خود در آوردند. اين سفال در گوي تپه در دوره هاي D, C ظاهر شد . عناصر تزييني سفال چند رنگي گوي تپه D,C با وجود تفاوتهاي در شكل ظروف ، ظاهرا" از سنت سفالگري " سفال كاپادو كيه " و ترييالتي " ( Trialeti ) گرفته شده است. سفال كاپادوكيه درحدود 1900 ق.م. در آناتولي مركزي ناپديدشد، اما در ترييالتي در گرجستان به سالهاي 1550 تا 1450 ق.م. تاريخ گذاري شده است. انتساب ميانگين دو تاريخ فوق ، يعني 1900 در آناتولي و 1450 در گرجستان براي آغاز گوي تپه D, C شايد به دور از واقعيت نباشد. وجود يك تك از سفال " نوع خابور" در " دينخواه تپه " در جنوب غربي درياچه اروميه ارتباط ميان دو منطقه را بيشتر تاييد مي كند. سفال مشخصه نيمه دوم گوي تپه D.C كه از اواسط هزاره دوم تاعصر آهن ادامه يافته در دينخواه تپه نيز ظاهر شده است. شكلهاي متداول اين نوع سفال يعني كوزه هاي گردن بلند، كاسه هاي شكمدار با لبه به خارج بر گشته و يا كوزه كروي با لبه ضخيم ، به رنگ خاكستري و قرمز داغدار در عصر آهن در حسنلوي پنجم و دينخواه تپه نيز متداول بود. از ديگر محوطه هاي شناخته شده در محدوده فرهنگ يانيك، مي توان از " هفتوان تپه " در نزديكي شهر سلماس ياد كرد كه از هفت دوره تشكيل شده است . قديمترين آنها، دوره هفتم متعلق به دوره سوم عصر مفرغ قديم ( 1900- 2300 ق.م. ) و جديدترين آنها ، دوره اول متعلق به دوره ساساني است.
۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه
عکس بگیر، بکوب، تقدیم کن!
دوربین PUNCH، اختراع متی مارتینز، مانند سایر دوربین های معمول بازار دارای یک CMOS و همچنین یک صفحه نمایشگر است. اما این بار به جای یک پرینتر کاغذی، یک سیستم کاغذ سوراخ کن در درون خود دارد تا عکس های گرفته شده را به شکل گوبلَن – اگر نمیدونید چیه، از یک خانم بپرسید!- چاپ کند.
۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه
آنچه که در تصویر مشاهده می کنيد یک پيمانه دیجیتال آشپزخانه است که می تواند علاوه بر اندازگيری وزن مواد خشکی نظیر آرد، برنج و یا شکر حجم مايعاتی نظیر شير ، آب و روغن را بر حسب ليتر و میلی ليتر محاسبه کند. در واقع این نخستین پیمانه ای است که هم قادر به اندازه گیری وزن است و هم می تواند حجم را اندازه بگیرد.
کميت های اندازگيری شده بر روی يک نمایشگر LCD که بر روی دسته پيمانه نصب شده نمایش داده می شود. با اعمال چند تغییر در برنامه ریزی اين پیمانه، می توانید مواد را بر حسب اونس، ميلی لیتر و گرم هم اندازه بگیرید.
این پيمانه دیجیتال هم اکنون با قیمت 29.99$ از سايت آمازون قابل خریداری است.
۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه
معماهای طنز
- هیچ وقتاینکار را نمی کند ، چون جگر نداره
» ژاپنی ها به گوساله چه می گويند ؟
- نی نی گاوا !!
» فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟
- عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند
» دندان کرسی چه فايده ای دارد ؟
- در زمستان ما را گرم می کند
» چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند ؟
- چون میکروبهای آن می سوزند و فریاد می کشند
» اگر قلب کسی ایستاد چه می کنیم ؟
- برایش صندلی می گذاریم بشینه
» اگر یک زنبور داخل دهان گربه رود ، گربه چه می گوید ؟
- میوز ...... میوز
» چرا دوچرخه خودش نمی تواند با یستد ؟
- چون خیلی خسته است.
» چطور می شود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند ؟
- وقتی هوا آفتابی باشد.
» چطور می توان یک پرنده را به راحتی کشت ؟
- آن را از بالای صخره به پائین پرتاب می کنیم!
» چرا بعضی ها نمی توانند یخ درست کنند ؟
- چون همیشه دستور العمل تهیه را فراموش می کنند.
۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه
گلدان
مردي در نمايشگاهي گلدان مي فروخت . زني نزديك شد و اجناس او را بررسي كرد . بعضي ها بدون تزيين بودند، اما بعضي ها هم طرحهاي ظريفي داشتند زن قيمت گلدانها را پرسيد و شگفت زده دريافت كه قيمت همه آنها يكي است او پرسيد:چرا گلدانهاي نقش دار و گلدانهاي ساده يك قيمت هستند ؟چرا براي گلداني كه وقت و زحمت بيشتري برده است ، همان پول گلدان ساده را مي گيري؟ فروشنده گفت: من هنرمندم .قيمت گلداني را كه ساخته ام مي گيرم. زيبايي رايگان است
۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه
آرامش
۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه
بازی تتریس باعث فعالیت بیشتر مغز می شود
بدون شک با این مکالمه آشنا هستید. نظر شما راجع به بازی های کامپیوتری چیست؟ موافقید یا مخالف؟ آیا مفیدند یا باعث اتلاف وقت؟ بارها در تلویزیون شنیده اید که مثلاً دانشمندان با مطالعه روی چند موش که در معرض یک بازی کامپیوتری قرار گرفته بودند به این نتیجه رسیده اند که روحیه آنها خشن شده است.
البته مطالعاتی که بر روی بازی های کامپیوتری انجام می شوند معمولا سعی در بررسی مضرات آنها دارند و کمتر به فواید
اخیرا شرکت بازاریابی تتریس با انجام مطالعه ای سعی کرده است بازی ها را مفیدتر جلوه دهد، تا از این به بعد بازی خور های بیچاره -حداقل از نوع تتریس باز آن- بتوانند با دلایل علمی تری از بازی های خود دفاع کنند.
اکثریت شما بازی تتریس را می شناسید. یک بازی کوچک که بر خلاف بازی های امروزی گرافیک بالایی هم نمی خواهد اما این بازی علیرغم ظاهر ساده می تواند هر کسی را به مدت چندین ساعت سرگرم کند.
مطالعه مذکور که توسط یک متخصص اعصاب به نام ریچارد هایر انجام شده، نشان می دهد که تتریس نه تنها در افزایش عملکرد مغزی موثر است بلکه کمک می کند که قسمت هایی از آن فعال شود. در حقیقت هر نوع مسئله، معما و بازی بصری-فضایی می تواند باعث این پیشرفت شود.
این مطالعه در واقع دومین مورد در نوع خودش است. اولی که در سال 1992 شروع شد نشان داد که ارتباطی بین میزان مصرف گلوکز مغز در یک بازی و میزان تجربه فرد در آن وجود دارد، به طوری که با کسب تجربه در یک بازی آن قسمت ها با صرف انرژی کمتری کار خود را انجام می دهند.
در مطالعه جدید -که شرکت بازاریابی تتریس هزینه آن را تقبل کرد- بوسیله تکنیک های عکس برداری دقیق، عملکرد مغزی دختران نوجوان را طی مدت 3 ماه بررسی کردند. به گفته آقای هایر علت انتخاب دختران برای مطالعه این بود که مغز دختران در سنین نوجوانی هنوز در حال رشد است اما رشد ساختمانی مغز پسران در 10 سالگی متوقف می شود.
بازی های "قدیمی" هیچ گاه قدیمی نمی شوند و طرفداران خاص خود را دارند. تتربس نیز با گذشت سالها هنوز هم علاقه مندان فراوانی دارد و بزرگ و کوچک هم نمی شناسد.
ضمناً گوگل در 5 ژوئن امسال، بیست و پنجمین سال تولد تتریس را جشن گرفت